با سلام خدمت شما خانم دکتر.من دختری هستم ۲۲ ساله حدود ۱ سال بیش با پسری آشنا شدم ولی چون ۱ خواهر دارم که ۲ سال از خودم بزرگتر است خانواده ام راضی نبودند و از بس که با هم جر و بحث کرد سر این موضوع رابطمون بهم خورد چون اون مصر بود که زودتر بیاد خواستگاری من و خانواده من هم ناراضی تا این که ۶ ماهی است که خواهرم خواستگاری داره که احتمالا تا ۲ ماه دیگه عقد می کنند ….خانم دکتر احساس بدی نسبت به خانواده ام پیدا کردم و ازشون متنفر شدم چون من پسر مورد علاقه ام رو به خاطر افکار خانواده ام از دست دادم ولی اون داره ازدواج می کنه احساس می کنم دارم افسردگی می گیرم نمی دونم چیکار کنم…..نمی تونم اون رو فراموش کنم…..تورو خدا بگید با این افکار چیکار کنم…..ممنونم ازتون
1 پاسخ
با سلام.در اوج احساسات اینگونه افکار (ناراحتی از خانواده )تقریبا طبیعی است؛ دراین گونه مواقع شما تنها نکات تاریک رفتار والدین را میبینید.پس از گذشت مدتی که شدت احساسات شما کاهش پیدا کرد متوجه بسیاری از کارهای والدینتان میشوید که پیشتر به ان بی توجه بوده اید.بنابراین احساس شما در مورد رفتار والدینتان است نه خود آنها!اما اینکه شماپسر مورد علاقه اتان را از دست دادهاید شاید علت دیگری داشته!اگر وی نیز به شما به همان اندازه علاقه داشت که شما نسبت به او؛منتظر ماندن برای رسیدن به یکدیگر چندان آزارنده نبود!مطمئن باشید زندگی موفق با اجبار نخواهد بود پس ازدواج وی با فرد دیگری بیان مطلبی مهم به شما است.امیدوارم آن را درک نمایید؛بپذیرید و با تجربه های پیشین ارتباط زیبایی را شروع نمایید.پیروز و شاد باشید.