0 دیدگاه

با سلام بشما


پیشاپیش از راهنماییتان تشکر میکنم.خواهش میکنم راهنماییم کنیدکه بسیار درمانده و مستاصل گردیده ام.برادر تحصیلکرده ای دارم که۳۷ سال داردو چون مورد توجه بسیار خانواده بود ضعیف بزرگ شدمتاسفانه با هر تلنگری از هم میپاشد کمااینکه همسرو فرزند و کارش را هم از دست داد( دو سال پیش )مادر مرحومم هم ۶ سال پیش از دنیا رفت ظرف این دو سال در خانه پدری و سر و کله زدن با زن پدر بیکاری و حسرت از دست دادن فرزندش هر کاری که برایش جور شد قدر ندانست و با هر پولی که به دست میاورد به هر چیزی که بقول خودش فراموشی برایش بیاورد روی آورد( از مصرف زیاد ریتالین گرفته تا شیشه کراک و….)چندین بار اقدام بخودکشی کرده که معجزه آسا از مرگ رهیده.نزدیک به سه ماه پیش متاسفانه پدرم هم دار فانی را وداع گفت و همسرش هم رفته و برادرم در این خانه تنها زندگی میکند بیکاروافسرده.گاهی پول که ندارد خیلی خوب و آرام استهر چند که سریع عصبانی میشود و سریع آرام. ولی بمحض اینکه اندک پولی بدست میاورد در صورتی که هیچ چیزی برای خوردن هم نداشته باشدقرص یا هر چه بتواند تهیه میکندومصرف میکند و فاجعه ای جدید خلق میشود.بعنوان مثال ماشین پدر مرحومم را برداشته بود که از پرتگاهی سقوط کرده بود و با وجود اینکه از ماشین هیچی باقی نمانده بلطف خدا زنده و سالم هست.با کمک از روانپزشک که تجویز کرد که در آسایشگاه بستری شده و با استفاده از برق و شوک الکتریکی سه ماه تحت درمان باشد و بعد از مرخص شدن تحت مراقبت شدید اما چه کسی همه خواهر و برادران سر زندگی خودشان هستند و اصلا قبول نمیکنند که برادرشان دچار بیماری روحی شده باشدو قدمی برایش برنمیدارند حالا که مظلومانه و غریبانه با تنهایی و نداریش بسر میبرد مشوقش شده ام تا برای آزمون دکترا خودش را آماده کند و تنها امیدم بخداست دل بیکینه و قلب پاکی دارد که شاید همین باعث شده تا خدا لطفش را از او هنوز هم دریغ نداشته.اما من تنها چه میتوانم بکنم.احساس میکنم که افسردگی و ناراحتی روحی شدیدی دارد که حتی قادر نیست برای زندگیش تلاش کندهر چند تجویز دکتر را هم تا این حد قبول ندارم.فکر میکنم مصرف قرصها و چیزهای دیگری که داشته مغزش را هم تا حدودی مختل کرده گاه لکنت دارد عزلت پیشه کردهدر صورتی که همه میدانستند که هوش سرشاری داشتاسمش نابغه بود نزد همه.


خواهش میکنم استدعا دارم کمکم کنید


ممنون و سپاسگزارم

دیدگاهتان را بنویسید