0 دیدگاه

سلام ؛ خسته نباشید نامزده بنده حدود دو سال است که دچار اعتیاد به شیشه است الان شش ماه که شکاکیت زیادی داره توی خیابان اگر عصبانیش بکنم خیلی راحت جلوی همه به کتک زدن من مشغول می شه و اگه آرومش نکنم و حرفش قبول نکنم اوضاع خیلی بدتر می شه حرفهای خیلی بدی می گه تهمت می زنه و فحاشی و خیلی از مسائل دیگه الان بوپروپوین B2 مصرف می کنه ولی در کنار اون یک گرم در روز شیشه مصرف می کنه البته ایشان چون پدر ومادرشون از دست دادن و تنها زندگی می کنند بهانه تنهایی رو داره و افسردگی شدیدی گرفته و می گه هر کاری می کنم شاد نمی شم و نمی تونم سرکار برم خوب منم کم آوردم با خواهر و برادرش هم ارتباط نمی گیره و می گه من بخاطر تو از شون جدا شدم و نمی ره کنار اونا و اونا هم کاری ندارن هر چند دقیقه یکبار بهم زنگ می زنه هم محل کارم هم توی خونه تا نصف شب همه از دستم عصبانی می شن بهشم می گم با تهدید و پرخاش باهام رفتار می کنه از طرفی هم خوب احساساتم نصبت بهش پابندم کرده و بخاطر دلایل بالا هم نمی تونم ازش جدا بشم دوست دارم بهش کمک کنم ولی نمی دونم واقعا چیکاری کنم حتی چندبار دکتر روانپزشک رفتیم و همه به ایشان گفتند در رنجی – افسردگی داری البته به منم گفتن شما هم دچار درگیری شدی با این موضوع چون سر کار نمی ره خوب از من هم از نظر مالی کمکش میکنم آخرش می گه تو منو سوق دادی تو این راه می گم خوب الان دیگه رو من حساب نکن می گه الان که دیگه نمی شه و می گه میریم سر زندگیمون من می خوابم خوب می شم شما منو راهنمایی کنید.

دیدگاهتان را بنویسید