از وقتی که خود را شناختم با پدری سخت گیر روبرو بودم در تمام دورانحمایتی در جهت خواستههای من از جانب او نشد، حتی به قسمی که با وجود قبولی دررشتهای خوب در دانشگاه به منظور فراهم کردن پول توی جیب و شهریه دانشگاه مجبور بهکارهای بیگاری بودم، اما اینها هیچ مهم نبودند تا امروز که به مرز ۳۰ رسیدهام.احساس میکنم تمام زندگی من و دورانی که باید با شادی سپری میکردم و خوش میبودمتنها با مشکلات گذشت، و اما حالا احساس و تفکر من این است که اگر همین الآن همهخوبیها و خوشهای دنیا را به من ارزانی کنند دیگر نیازی به آنها ندارم، زندگی راتمام شده میدانم. این تفکر یکی دوسالیست با من هست. پیشنهاد پزشکی برای این حالو روز من وجود دارد؟
1 پاسخ
با سلام.اختلاف بین نسل همیشه وچود داشته است برای همه نه تنها شما. اما در بعضی شرایط و بحرانهای اجتماعی این اختلاف و نوع نگرش ها حادتر شده و مسائل متعددی را هم برای جوانان و هم برای والدین انها از یک سو باری جامعه از سوی دیگر به همراه دارد!
بنابر این مسائل و مشکلات همواره در هر سنی و هر مقطعی از زندگی برای افراد وجود دارد . نوع نگاه به انها تجزیه و تحلیل ان و روش کنار امدن و پیدا کردن راه حل هاست که تمایز اایجاد میکند.
شما نمی توانید از والدینتان بخواهید که مانند شما فکر و رفتار نمایند همانطور که شما نمی توانید هر انچه انها می خواهند باشید.
بله مسئله شما نه به راحتی اما قابل حل است.