0 دیدگاه

با سلام.آقای دکتر من یک برادر ۲۵ ساله دارم که حدود ۵ سال میشه که به شیشه اعتیاد دارد.سینا پسر فوق العاده  خوب و مهربانی بود و حرف گوش کن. ۵ سال پیش دروغ گفتناش شروع شد مثلا گفت ضبط ماشینمو دزدیدند پدرم اوایل باور میکرد ولی به مرور به دروغهایش پی برد و به شدت غصه دار شد تا بلاخره ۳ سال پیش در اثر بیماری سرطان فوت کرد.مادرم به شدت نگران تنها پسرش است ما حتی ۳ بار به صورت اجباری به کمپ بردیمش ولی بی فایده بوده.سینا الان حدود ۲۵ روز  است در یک کمپ است ولی تا مادرمو میبینه شروع به خط و نشون کشیدن میکنه که خودمو میکشم یا قسم میخورم از اینجا فرار میکنم و دیگه منو نمیبینید یا اینکه به شدت گریه میکنه والتماس که منو بیرون بیارید.حتی چند بار مادرم داشت تسلیم خواستش میشد ولی ما نگذاشتیم.آقای دکتر ما خیلی به راهنمایی شما نیاز داریم به نظرتون ما سینارو بیرون بیاریم یا نه درمان از طریق این کمپها موثر  است یا نه؟ اطراف سینا پر از دوستان ناباب هست که نه سینا دست از اونا میکشه نه اونا سینارو فراموش میکنند.مادرم هم  طرز برخورد با یک بیمار معتاد را نمیداند بیش از اندازه دلسوزی میکنه.در ضمن ما ۴ فرزند هستیم که سینا فرزند آخره و تنها پسر در خانواده.با تشکر فراوان از شما

دیدگاهتان را بنویسید