0 دیدگاه

با سلام خدمت شما


جناب دکتر آخر چرا من همیشه باید توی زندگی بار مشکلات را به دوش بکشم اینهم که اون معتاد شده حتما مقصرش منم !  از وقتی که ازدواج کردم پابه پاش شاید هم از اون بیشتر برای زندگیمون تلاش کردم هم خودش هم خانواده اش بعد مدت این سالها به این نتیجه هم رسیدند حتی پدرو مادرش هم میدونند که بچشون چه جوری هست ؟ (بچه آخر که همه به حرفش گوش کردندو …) برعکس اون من که بچه اول خانواده بودم و همه از من توقع داشتم . حدود ۲ سال از سرکارم استعفا دادم و توی خونه نشستم تا مرد خونم که میگفت میتونه تنگ زندگی و قسط و …. حل کنه زندگی رو بچرخونه اما افسوس ……. توی این مدت من هرچی پس انداز و طلا داشتم فروختم و چاله های زندگی رو پر کردم نتونست حتی یکی از قسط های خونه را بپردازد . آخه دکتر منم یک زنم دوست دارم توی زندگی به همسرم دل گرم باشم و بهش تکیه کنم . شما بگید من دیگه چی کار کنم چند سال که ایران نبود بعد از این مدت هم که اومد مقداری پول اورده بود که با چند نفر شراکت کرد اونها هم پولشو خوردند و …. الان هم با هزار مشکل تونستیم براش تاکسی تهیه کنیم که باهاش کار کنه اونم با دل و جون کار نمیکنه آخه جناب من با این مرد چه کنم ؟

دیدگاهتان را بنویسید