با سلام و خسته نباشید من دختری ۲۶ ساله هستم و مدت ۴ساله که با پسری دوست هستم البته از ۲ساله پیش دوستیمون بر مبنای ازدواج قرار گرفت ولی متاسفانه از قراری که باهم در این باره گرفتیم ۱ سال است که میگذره و هربار به بهانه یا اتفاقاتی که میوفته چند ماه پیش دوستم گفت که به قرص ترامادول اعتیاد داره,از اونجایی که بهش علاقه داشتم با کمک هم ترک کرده ولی نمدونم چرا هربار که بحث ازدواج پیش میاد به نوعی فرار میکنه منم از سمت خانواده ام تحت فشارم و تا عید بهم فرصت دادن تا تکلیفمو روشن کنم هربارم خواستم این رابطه تموم بشه با اصرار فراوون و البته علاقه خودم نشد و دیگه خودم خسته شدم از این رابطه لطفا راهنماییم کنید که چیکار کنم؟؟؟
1 پاسخ
سلام
خیلی به خودت کمک خواهی کرد اگر عمیقا به این فکر کنی که از زندگی با یک مرد چه انتظاراتی خواهی داشت . احتمالا خانواده شما متوجه آشفتگی های رفتاری و پریشان خاطری شما شده اند و با این درخواست بطور غیر مستقیم نارضایتی خود را اعلام می نمایند. بهتره دایما اهداف و آرزوهای خود را چک کنی و ببینی در راه رسیدن به اهدافت چه جور همسری می تونه همراهت باشه و تو در کنارش احساس آرامش کنی ؟ احتمالا همسری که خودش را وابسته به مواد میدونه نمی تونه آرامشگر باشه چون به خاطر این وابستگی اغلب اوقات در استرس و پریشانی است.ببین چقدر خودتو دوست داری که اجازه ندی کسی یا شرایطی آزارت بده؟ در صورتی که به خودت کمتر اهمیت بدی احتمالا این رابطه تا مدتها ادامه خواهد داشت.