سلام خسته نباشید.۵سال پیش با استاد دانشگاهم آشنا شدم با هم دوست شدیم ۲سال نامزدیم ولی با هزاران مکافات بهش رسیدم پدر مادرم مخالف ازدواجمون بودن فقط میگفتن ما به دلمونه بد درمیاد چون مادرم زنه مومنی بود استخاره واسه ازدواجمون بد اومده بود.ولی به هر صورت باهاش نامزد کردم. ۵ماهه متوجه شدم اعتیاد به شیشه داره ولی داره ترک میکنه تو یه کلینیک.دنیا برام تیره وتار شده داغون شدم باور اینکه معتاد به شیشه هست برام غیر ممکنه.شب وروز کارم شده برم تو پارکها بشینم واسه درده خودم گریه کنم.به خانوادم چیزی نگفتموبگم حتما با خوشحالی اصراربه طلاق خواهندکرد ولی دوستش دارم میخام کمکش کنم واسه نجاتش ولی راهش را نمیدونم چه کنم؟وضع روحیم خیلی بده روانی شدم بهم ریختم کمکم کن درکم کن چه میکشم بهم بگو چه کنم؟خواهش میکنم……
1 پاسخ
با سلام.تصمیم شما برای ادامه یا خاتمه این زندگی در اولویت است نه تصمیم خانواده شما.اگر تصمیم گرفته اید از همسرتان حمایت کنید در جهت درمان و بهبودی این کار را انجام دهید.اگر همسرتان در کلینیک و تحت نظر گروه درمانگر درحال ترک هستند شما نیز در برخی جلسات خانواده می بایست شرکت نمایید تا بتدانید همسرتان در چه مرحله از درمان است و شما نیز در همان مرحله باشید .
مشاوره قطعا به شما کمک خواهد کرد.