خسته نه باشید راستش نمی دونم چطور بیان کنم برام خیلی سخته لطفا کمکم کنید
من ندا هستم۲۷سالمه متاهل ویک فرزند۵ساله دارم حدود یکساله با مرد دیگه ای رابطه دارم همسر اولش فوت کرده واز اون ۲فرزند داره بعداز یکسال باخانوم دیگه ای ازدواج کرده که برای بچه هاش مادری کنه وبچه ای هم نخواد اما بعد از چند ماه میزنه زیره همه چیز وبا اسرارها فراوان خانوم ، آقا صاحب فرزند سوم شده خلاصه به مرور زمان ناهنجاری هاشون به وجود اومده ومن در اون زمان وارد زندگی این مرد که نادر نام داره شدم نادر عاشق من شده وبهم میگه تو دقیقا مثل همسر مرحومم هستی وضع مالی خوبی هم داره همسرش طاقت بچه های نادر رونداره وداره طلاق می گیره نادر به من میگه تو عشق منی ومی خوام منتظرت بمونم شده تا یک روز مونده به زندگیم مال من بشی منم خیلی دوستش دارم همسر من مرد خوبیه اما اصلا به فکر آینده وپیشرفت من وفرزندمون نیست وزن خیلی بالایی داره اما نادرهمه جوره ساپورتم میکنه دخترم روهم مثل دختر خودش میدونه واز این لحاظ بهش ایمان دارم ومشوق من برای شاغل شدنم وپیشرفتمه
تورخدا راهنماییم کنید